۲۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۱ - طبیبی را ذم کند

مقبلی آنکه روز و شب ادبار
از سر و ریش او همی ریزد

دست بر نبض هر کسی که نهاد
روح او از عروق بگریزد

هر کجا کو نشست از پی طب
درزمان بانگ مرگ برخیزد

ملک‌الموت کوفته دارد
اندر آن دارویی که آمیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲ - در حکمت و موعظه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.