۳۲۳ بار خوانده شده
سراجی ای ز مقیمان حضرت ترمد
رسید نامهٔ تو همچو روضهای ز بهشت
حدیث فخری منحول اندرو کرده
که دست و طبعش جز دوک آن حدیث نرشت
غرض چه یعنی دزدیست بیحیا آخر
من این ندانم کز ماده گاو ناید کشت
به کعبهٔ سخن اندر چه ذکر او رانی
که ذکر او نکند هیچ کافری به کنشت
گواهیش که گواهی خود در این محضر
ز ننگ او به همه شهر خود دو کس ننوشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
رسید نامهٔ تو همچو روضهای ز بهشت
حدیث فخری منحول اندرو کرده
که دست و طبعش جز دوک آن حدیث نرشت
غرض چه یعنی دزدیست بیحیا آخر
من این ندانم کز ماده گاو ناید کشت
به کعبهٔ سخن اندر چه ذکر او رانی
که ذکر او نکند هیچ کافری به کنشت
گواهیش که گواهی خود در این محضر
ز ننگ او به همه شهر خود دو کس ننوشت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳ - فیالحکمة والنصیحة
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.