۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹ - در طلب شراب

ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست

مهمان رسیده‌اند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست

داریم کودکی که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک به تاب نیست

دربند خواب او همه حیران بمانده‌ایم
او نیم مست گشته و ما را شراب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸ - این قطعه را فتوحی گفت و به انوری بست و مردم بلخ بر حکیم متغیر شدند سوگندنامه در نفی آن گفت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.