۳۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵ - در حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی

بوالحسن ای کسی که در احسان
وعده از رغبت تو مایوسست

دل و دستت که شاد باد و قوی
بحر معقول کان محسوسست

نکبتت عام نکبتی است کزو
شرع منکوب و ملک منکوسست

داغ آسیب دور تو دارد
هر اساس ستم که مدروسست

دوش آز از نیاز می‌پرسید
که کنون دور دهر معکوسست

گفت نی گفتش آخر از چه سبب
طالع مکرمات منحوسست

مکرمت بانگ برگرفت از حبس
که کریم زمانه محبوسست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶ - لطیفه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.