۳۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید

تو آن فرزانهٔ آزاد مردی
که آزادی ز مادر با تو زادست

دلت گر یک زمان در بند ما شد
به ما بر دست فرمانت گشادست

اگر بی‌تو نشستی بود ما را
غرامت را به جانی ایستادست

تو گر گویی که روز آمد به آخر
حدیثی از سر انصاف و دادست

ولیکن چون تویی روز زمانه
ترا هر گه که بینم بامدادست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی و شکر نعمت او
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷ - در طلب جو این قطعه فرموده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.