۴۲۹ بار خوانده شده

تکه ۲

قصابی سوی گولی گوشت انداخت
چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت

یکی ران دگر سوی وی افکند
بگفتا گاو مرده‌ست این زهی گند

خدا بخشید آنچ اسباب کامست
تو گفتی چیست این؟ خود داد عامست

کنون شد عام کان با تو بپیوست
نجس شد چونک در کردی درو دست

نسازد گول را بخل و سخاوت
که گردد هر دوش مایهٔ عداوت

گریز از گول اندر سور و ماتم
چو عیسی ای پدر والله اعلم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تکه ۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.