۵۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۳

جانا قبول گَردان، این جُست و جویِ ما را
بَنده و مُریدِ عشقیم، بَرگیر مویِ ما را

بی ساغَر و پیاله، دَردِهْ میی چو لاله
تا گُل سُجود آرَد، سیمایِ رویِ ما را

مَخْمور و مَست گَردانْ امروز چَشمِ ما را
رَشکِ بهشت گَردانْ امروز کویِ ما را

ما کانِ زَرّ و سیمیم، دشمن کجاست زَر را؟
از ما رَسَد سَعادتْ یار و عَدویِ ما را

شمعِ طَراز گشتیم، گَردنْ دراز گشتیم
فَحْل و فَراخ کردی زین میْ گِلویِ ما را

ای آبِ زندگانی، ما را رُبود سیلَت
اکنون حَلال بادَت، بِشْکَن سَبویِ ما را

گَر خویِ ما ندانی، از لُطفِ باده واجو
هم خویِ خویش کردستْ آن باده خویِ ما را

گَر بَحرِ میْ بِریزی، ما سیر و پُر نگردیم
زیرا نِگون نَهادی، در سَر کَدویِ ما را

مهمانِ دیگر آمد، دیگی دِگَر به کَف کُن
کین دیگ بَس نیاید، یک کاسه شویِ ما را

نَکْ جوقْ جوقْ مَستانْ دَر می‌رَسَند، بُستان
مَخْمور چون نیابد، چون یافت بویِ ما را؟

تَرکِ هُنر بِگویَد، دفتر همه بِشویَد
گَر بِشْنَود عُطارِد، این طَرَّقویِ ما را

سیلی خورند چون دَف، در عشقْ فَخْرجویان
زَخْمه به چَنگ آور، می‌زَن سه تویِ ما را

بَس کُن که تَلخ گردد، دنیا بر اَهلِ دنیا
گَر بِشْنَوند ناگَهْ، این گفت و گویِ ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.