۶۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۲

در میانِ عاشقانْ عاقل مَبا
خاصه اَنْدَر عشقِ این لَعْلین قَبا

دور بادا عاقلان از عاشقان
دور بادا بویِ گُلْخُن از صَبا

گَر دَرآیَد عاقلی گو راه نیست
وَرْ دَرآیَد عاشقی صَد مَرحَبا

مَجِلسِ ایثار و عقلِ سَخت گیر؟
صَرفه اَنْدَر عاشقی باشد وَبا

نَنْگ آیَد عشق را از نورِ عقل
بَد بُوَد پیری در ایّامِ صِبا

خانه بازآ عاشقا تو زوتَرَک
عُمرْ خود بی‌عاشقی باشد هَبا

جان نگیرد شَمسِ تبریزی به دست
دست بر دل نِهْ برون رَوْ قالَبا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.