۴۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۳

وقت آن است کز این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم

زاد ره هیچ ندانیم چه تدبیر کنیم
سفری دور و دراز است ولی بی‌خبریم

پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتند
وه چه ما غافل و مستیم و چه کوته نظریم

دم‌بدم می‌گذرند از نظر ما یاران
اینقدر دیده نداریم که بر خود نگریم

خانه و خانقه و منزل ما زیر زمین
ما به تدبیر سرا ساختن و بام و دریم

گر همه مملکت و مال جهان جمع کنیم
لیک جز پیرهن گور ز دنیا نبریم

خانهٔ اصلی ما گوشهٔ گورستان است
خرم آن روز که این رخت بر آن خانه بریم

پادشاها تو کریمی و رحیمی و غفور
دست ما گیر که درماندهٔ بی‌بال و پریم

یارب از لطف و کرم عاقبت خاقانی
خیر گردان تو که ما در طلب خواب و خوریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.