۳۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۶ - در شکر ایادی شمس الدین رئیس

من که خاقانیم جفای وطن
برده‌ام وز جفا گریخته‌ام

از خسان چو سار شور انگیز
چون ملخ بر ملا گریخته‌ام

شاه بازم هوا گرفته بلی
کز کمین بلا گریخته‌ام

نه نه شهباز چه؟ که گنجشکم
کز دم اژدها گریخته‌ام

گرنه آزرده‌ام ز دست خسان
دست بر سر چرا گریخته‌ام

ترسم از قهر ناخدا ترسان
لاجرم در خدا گریخته‌ام

از کمین کمان کشان قضا
در حصار رضا گریخته‌ام

من ز ارجیش ز ابر دست رئیس
وقت سیل سخا گریخته‌ام

آن نه سیل است چیست طوفان است
پس ز طوفان سرا گریخته‌ام

الغریق الغریق می‌گویم
ز آن چناند سیل تا گریخته‌ام

گر همه کس ز منع بگریزد
منم آن کز عطا گریخته‌ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.