۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۸ - این قطعه را ارتجالا ساخته و به دار الخلافهٔ بغداد فرستاده است

چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت
برآمد آیت مستنجد از صحیفهٔ حال

چو صبح صادق دین را نهفت ظل ابد
برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال

چه آفتاب که سهمش چو آفتاب از ابر
روان کند خوی تب لرزه از مسام جبال

چو در چهار در ملک شد به چهار جهت
مثال نور فرستاد آفتاب مثال

که آفتاب چو کرد از هوا صحیفهٔ سیم
مثال نور نویسد بر او قلم تمثال

ببین مثال خلافت به دست نور الدین
که بهر دست سلاطین کنند حرز کمال

فلک چو عود صلیبش بر اختران بندد
که صرع‌دار بوند اختران به گاه زوال

خجسته نائب صدر الخلافه عون الدین
که از شمایلش آبستن است باد شمال

چو پیک خواجه به دار الخلافه باز رسد
سلام بنده رساند به آستان جلال

دریغ ننگ مجال است و بر نمی‌تابد
که راندمی به ثنای خلیفه سحر حلال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.