۴۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳

همان اوج دولت شاه یحیی
که پروازش گذشت از ذروهٔ ماه

به تنگ آمد دلش ناگه ازین بوم
ز هم پروازی اقران و اشباه

چو بود از زمرهٔ همت بلندان
ز شاخ سدره گردید آشیان خواه

چو بیرون از جهان می‌رفت می‌گفت
زبان هاتفان الخلد مثواه

چو او را جان برآمد برنیامد
ز جان خلق غیر از آه جانکاه

چو تاریخش طلب کردم خرد گفت
برون شد شاه یحیی از جهان آه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲ - قطعه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.