۷۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۹

رنجِ تَن دور از تو، ای تو راحتِ جان‌هایِ ما
چَشم بَد دور از تو، ای تو دیدهٔ بینایِ ما

صِحَّتِ تو صِحَّتِ جان و جهانست ای قَمَر
صِحَّتِ جسمِ تو بادا، ای قَمَرسیمایِ ما

عافیت بادا تَنَت را ای تَنِ تو جانْ صِفَت
کَم مَبادا سایهٔ لُطفِ تو از بالایِ ما

گُلْشَنِ رُخسارِ تو سَرسَبز بادا تا اَبَد
کان چَراگاهِ دلست و سبزه و صَحرایِ ما

رنجِ تو بر جانِ ما بادا، مَبادا بر تَنَت
تا بُوَد آن رنج هَمچون عقلْ جانْ آرایِ ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.