۲۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵ - وله ایضا

آن خداوند محتشم چاکر
که فزونست حشمتش ز جهان

دی برسم عیادتم از خاک
برگرفت آن نهایت احسان

چون تو را دیدن عرق ز عرق
سوز بیمار راست شعله نشان

لطف دیگر علاوه این ساخت
از کف زر نثار سیم افشان

که به حکمت در انجمن سازد
غرق دریای انفعالم از آن

من که چون خسته عرق کرده
یافت در دم به یک نفس درمان

عذر آن شهریار اگر خواهم
که بخواهم به کلک یا به زبان

بایدم ساخت دایم الحرکت
هر دو را تا به انقراض زمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.