۲۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷ - وله ایضا

چو خواجه میر حسن آن جهان عز و وقار
ازین جهان به جهان دگر گرفت وطن

وز آشیان بقا شاهباز همت او
هوای خلد برین کرد ازین خجسته چمن

سرشک ماتمیان در عزای او گردید
چو سیل حادثه در بر و بحر شورافکن

خرد چو خواست ز هم اسم او به ایمائی
شود وسیله تاریخ او بوجه حسن

به عقل گفت که خوش دایه‌ایست عمر ولی
گذشت از سر این دایه خواجه میرحسن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸ - رباعیات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.