۲۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸ - وله ایضا

فارس میدان معنی حامدی بی‌نظیر
آن که بود از بدو فطرت از سخندانان تمام

طبعش از شوخی چو میلی داشت از اندازه بیش
با رخ گلفام و چشم شوخ و قد خوش خرام

شد مریض عشق و دردش بس که بی درمان فتاد
می‌کشیدش خوش از کف توسن مستی لگام

در قیام این قیامت دل گمانی برد و گفت
دور گوئی شد بهی زان شاعر شیرین کلام

چون یقین گشت این گمان از گفتهٔ موزون دل
بهر تاریخ او برون آمد دو تاریخ تمام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹ - قطعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.