۱۰۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۶

پَردهٔ دیگر مَزَن جُز پَردهٔ دِلْدارِ ما
آن هزاران یوسُفِ شیرینِ شیرینْ کارِ ما

یوسُفان را مَست کرد و پَرده‌هاشان بَردَرید
غَمزهٔ خونیّ مَستِ آن شَهِ خَمّارِ ما

جانِ ما همچون سَگانِ کویِ او خونْ خوار شُد
آفرین‌ها صد هزاران بر سَگِ خونْ خوارِ ما

در نَوایِ عشقِ آن صد نوبهارِ سَرمَدی
صد هزاران بُلبُلان اَنْدَر گُل و گُلْزارِ ما

دل چو زُنّاری زِ عشقِ آن مسیح عَهد بَست
لاجَرَم غیرت بَرَد ایمان بَرین زُنّارِ ما

آفتابی نی زِ شرق و نی زِ غرب از جان بِتافت
ذَرّه وار آمد به رَقْص از وِیْ، دَر و دیوارِ ما

چون مِثال ذَرّه ایم اَنْدَر پِیِ آن آفتاب
رَقْص باشد همچو ذَرّه، روز و شب کِردارِ ما

عاشقانِ عشق را بسیار یاری‌ها دهیم
چون که شَمسُ الدّینِ تبریزی کُنون شُد یارِ ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
سید محمدصادق هاشمی
۱۴۰۰/۶/۱۸ ۲۰:۴۸

زیر مسیح نباید کسره باشد

گوهرین: با سلام و احترام. با تشکر از شما. اصلاح شد.