۳۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹

چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس
نخواهم نیز عاقل بود و فرناس

مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل
چه خواهم کرد زهد و فضل عباس

بیاور طاس می بر دست من نه
به جای چنگ بر زن طاس بر طاس

قرین و جنس من خمار و مطرب
بسنده‌ست از همه اقران و اجناس

مرا باید خراباتی شناسد
خطیب و قاضیم گو هیچ مشناس

می است الماس و گوهر شادمانی
نگردد سفته گوهر جز به الماس

می و معشوق را بگزین به عالم
جز این دیگر همه رزق است و ریواس

چه خواهم برد از دنیا به آخر
دلی پر حسرت و یک جامه کرباس

چه گویید اندرین معنی که گفتم
اجیبوا ما سالتم ایها الناس

رفیقا جام می بر یاد من خور
که زیر آسیای غم شدم آس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.