۳۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸

شکر ایزد را که تا من بوده‌ام
حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد

هیچ خلق از من شبی غمگین نخفت
هیچ کس روزی ز من خشمی نخورد

از طمع هرگز ندادم پشت خم
وز حسد هرگز نکردم روی زرد

نیستم آزاد مرد ار کرده‌ام
یا کنم من قصد هیچ آزاد مرد

با سلامت قانعم در گوشه‌ای
خالی از غش فارغ از ننگ و نبرد

چند چیزک دوست دارم زین جهان
چون گذشتی زین حدیث اندر نورد

جامهٔ نو جای خرم بوی خوش
روی خوب و کتب حکمت تخت نرد

یار نیک و بانگ رود و جام می
دیگ چرب و نان گرم آب سرد

برنگردم زین سخن تا زنده‌ام
گر خرد داری تو زین هم بر نگرد

گرد غم بنشان به می خوردن ز عمر
پیش از آن کز تو برآرد چرخ گرد

نسیه را بر نقد مگزین و بکوش
تا نباشی یک زمان از عیش فرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷ - در مدح مسعود سعد سلمان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.