۸۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۲ - غروب و مهتاب دریا

ای ماه شب دریا ای چشمه زیبائی
یک چشمه و صد دریا، فری و فریبایی

من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
در پرده نه زیبنده است با آنهمه زیبایی

افلاک چراغان کن کآفاق همه چشمند
غوغای شبابست و آشوب تماشایی

سیمای تو روحانی در آینه ی دریاست
ارزانی دریا باد این آینه سیمایی

زرکوب کواکب راخال رخ دریا کن
بنگار چو میناگر، این صفحه ی مینایی

با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز
ای زهره ی شهر آشوب، ای شهره به شیدایی

چنگ ابدیت را بر ساز مسیحا زن
گو در نوسان آید، ناقوس کلیسایی

چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱ - یاد شهیار
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳ - طوطی خوش لهجه
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۱۱/۲۷ ۰۰:۳۲

گوهر بی نظیره