۵۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷ - عیدی عشاق

صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد

ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه تار
که پرده های شب تیره تار و مار آمد

به شهر چند نشینی شکسته دل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفه زار آمد

به سان دختر چادرنشین صحرائی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد

فکند زمزمه گلپونه ئی به برزن وکو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد

گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بارآمد

دگر به حجره نگنجد دماغ سودائی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد

بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سه تار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد

برون خرام به گلگشت لاله زار امروز
که لاله زار پر از سرو گل عذار آمد

به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد

به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بی قرار آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶ - بهار زندانی
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸ - یادی از ایرج
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.