۶۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی

سنین عمر به هفتاد می رسد ما را
خدای من که به فریاد می رسد ما را

گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند
دگر چه فایده از یاد می رسد ما را

حدیث قصه سهراب و نوشداروی او
فسانه نیست کز اجداد می رسد ما را

اگر که دجله پر از قایق نجات شود
پس از خرابی بغداد می رسد ما را

به چاه گور دگر منعکس شود فریاد
چه جای داد که بیداد می رسد ما را

تو شهریار علی گو که در کشاکش حشر
علی و آل به امداد می رسد ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵ - ارباب زمستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.