۵۸۸ بار خوانده شده
طوقِ جُنون سِلْسِله شُد، باز مَکُن سِلْسِله را
لابِهگَری میکُنَمَت، راهْ تو زَن قافله را
مَست و خوش و شادِ تواَم حامِلۀ دادِ تواَم
حامِله گر بار نَهَد، جُرم مَنِه حامِله را
هیچ فَلَک دَفْع کُند از سَرِ خود دورِ سَفَر؟
هیچ زَمین دَفْع کند از تَنِ خود زَلزَله را؟
میکَشَد آن شَه رَقَمی، دل به کَفَش چون قَلَمی
تازه کُن اسلام دَمی، خواجه رَها کُن گِله را
آنچه کُند شاهْ جَفا، آبِله دان بر کَفِ شَهْ
آن کِه بیابد کَفِ شَهْ، بوسه دَهَد آبِله را
همچو کتابیست جهان، جامِعِ اَحْکامِ نَهان
جانِ تو سَردفترِ آن، فهمْ کُن این مسئله را
شاد هَمیباش و تُرُش، آب بِگَردان و خَمُش
باز کُن از گَردنِ خَر، مَشْغَلۀ زَنْگُله را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لابِهگَری میکُنَمَت، راهْ تو زَن قافله را
مَست و خوش و شادِ تواَم حامِلۀ دادِ تواَم
حامِله گر بار نَهَد، جُرم مَنِه حامِله را
هیچ فَلَک دَفْع کُند از سَرِ خود دورِ سَفَر؟
هیچ زَمین دَفْع کند از تَنِ خود زَلزَله را؟
میکَشَد آن شَه رَقَمی، دل به کَفَش چون قَلَمی
تازه کُن اسلام دَمی، خواجه رَها کُن گِله را
آنچه کُند شاهْ جَفا، آبِله دان بر کَفِ شَهْ
آن کِه بیابد کَفِ شَهْ، بوسه دَهَد آبِله را
همچو کتابیست جهان، جامِعِ اَحْکامِ نَهان
جانِ تو سَردفترِ آن، فهمْ کُن این مسئله را
شاد هَمیباش و تُرُش، آب بِگَردان و خَمُش
باز کُن از گَردنِ خَر، مَشْغَلۀ زَنْگُله را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.