۲۹۰ بار خوانده شده
آتش اندر آب هرگز دیدهای
عنبر اندر تاب هرگز دیدهای ؟
چون دهان و لعل شور انگیز او
پسته و عناب هرگز دیدهای ؟
شد نقاب عارضش زلف سیاه
شام پر مهتاب هرگز دیدهای ؟
در صدف چون رشته دندان او
لولوی خوشاب هرگز دیدهای ؟
نرگسش درطاق ابرو خفته مست
مست در محراب هرگز دیدهای ؟
در غمش خسرو چو چشم خون فشان
چشمهٔ خوناب هرگز دیدهای ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عنبر اندر تاب هرگز دیدهای ؟
چون دهان و لعل شور انگیز او
پسته و عناب هرگز دیدهای ؟
شد نقاب عارضش زلف سیاه
شام پر مهتاب هرگز دیدهای ؟
در صدف چون رشته دندان او
لولوی خوشاب هرگز دیدهای ؟
نرگسش درطاق ابرو خفته مست
مست در محراب هرگز دیدهای ؟
در غمش خسرو چو چشم خون فشان
چشمهٔ خوناب هرگز دیدهای ؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۶۰۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۶۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.