۳۲۰ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۹۳

ای فراق تو یار دیرینه
غم تو غمگسار دیرینه

درد تو میهمان هر روزه
داغ تو یادگار دیرینه

غرق خونم که میخلد هر دم
در دلم خار خار دیرینه

ای دریغا که خاک خواهم شد
با دل بر غبار دیرینه

ای صبا زینهار یادش ده
گه گه از دوستدار دیرینه

گاهگاهی خرامشی نکنی
برسر خاک یار دیرینه

چند گاهی مرا زدل شده بود
زاری و کار و بار دیرینه

وه که بازآمدی و خسرو را
بردی از دل قرار دیرینه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۹۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.