۶۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴

ای عاشقان ای عاشقان آمد گَهِ وَصل و لِقا
از آسْمان آمد نِدا کِی ماه رویان اَلصَّلا

ای سَرخوشان ای سَرخوشان آمد طَرَبْ دامَن کَشان
بِگْرفته ما زَنجیرِ او، بِگْرفته او دامانِ ما

آمد شرابِ آتشین، ای دیوِ غَمْ کُنجی نِشین
ای جانِ مَرگ اَندیشْ رو، ای ساقیِ باقی دَرآ

ای هفت گَردونْ مَستِ تو، ما مُهره‌یی در دستِ تو
ای هستِ ما از هستِ تو، در صد هزاران مَرحَبا

ای مُطرِبِ شیرین نَفَس، هر لحظه می‌جُنْبان جَرَس
ای عیشْ زین نِهْ بر فَرَس، بر جانِ ما زَن ای صَبا

ای بانگِ نایِ خوش سَمَر، در بانگِ تو طَعْمِ شِکَر
آید مرا شام و سَحَر، از بانگِ تو بویِ وَفا

بارِ دِگَر آغاز کُن، آن پَرده‌ها را ساز کُن
بر جُمله خوبانْ ناز کُن، ای آفتابِ خوش لِقا

خاموش کُنْ پَرده مَدَر، سَغْراقِ خاموشان بِخور
سَتّار شو، سَتّار شو، خو گیر از حِلْمِ خدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.