۲۶۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۷۸

عاشق و دیوانه‌ام سلسله یار کو
سینه زهجران بسوخت شربت دیدار کو

گر چه گلستان خوش است ور چه چمن دلکشست
آن همه دیدم ولی آن گل رخسار کو

نالهٔ هر عاشق از دل افگار خویش
از من مسکین مپرس کان دل افگار کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۷۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.