۲۸۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۶۰

گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من
سوی تو می کشد هنوز این دل ناتوان من

خواب نماند خلق را در همه شهر از غمت
دور شنیده می‌شود در دل شب فغان من

گردهیم به جان امان نزل ره تو عمر من
ور کشیم به رایگان گرد سر تو جان من

دور مکن ز دامنش گرد من ای صبا ازانک
در ره او ازین هوس خاک شد استخوان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۵۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.