۲۹۴ بار خوانده شده
گر خود سخن ز زهره و از ماد بشنوم
نبود چنان کزان بت دلخواه بشنوم
بیخوابیم بکشت وه از من که هر شبی
بنشینم و فسانهٔ آن ماه بشنوم
آواز ارغنون ندهد ذوقم آنچنان
کاو از پای اسپ تو ناگاه بشنوم
دل پارههای خون فگند همچو برگ گل
چون بوی تو ز باد سحرگاه بشنوم
خود را کنم سپند و نخواهم ترا گزند
از عاشقان چو بر در تو آه بشنوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نبود چنان کزان بت دلخواه بشنوم
بیخوابیم بکشت وه از من که هر شبی
بنشینم و فسانهٔ آن ماه بشنوم
آواز ارغنون ندهد ذوقم آنچنان
کاو از پای اسپ تو ناگاه بشنوم
دل پارههای خون فگند همچو برگ گل
چون بوی تو ز باد سحرگاه بشنوم
خود را کنم سپند و نخواهم ترا گزند
از عاشقان چو بر در تو آه بشنوم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۰۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.