۲۹۸ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۴۹۶

نی پای آنکه از سرکویت سفر کنم
نه دست آنکه دست به زلف تو در کنم

ذوق جفا وجور تو برمن حرام باد
گر من به جز وفای تو کاری دگر کنم

چشمت بخواب ناز و مرا قصهٔ دراز
آمد شبم بروز سخن مختصر کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۹۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.