۲۵۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۴۲۰

تعالی‌الله چه دولت داشتم دوش
که بود آن بخت بیدارم درآغوش

خوش آن حالت که گاه گفتن راز
دهانم بود نزدیک بنا گوش

دو سه بار ای خیال یار با من
بگو خوابی که دیدستم شب دوش

فغان خسرو است از سوزش دل
بنالد دیگ چون زآتش کند جوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۱۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.