۲۶۱ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۳۴۴

گل و شکوفه همه هست و یار نیست چه سود
بت شکر لب من در کنار نیست چه سود

بهار آمد و هر گل که باید آن همه هست
گلی که می طلبم در بهار نیست چه سود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۳۴۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.