۶۷۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹

من از کجا، پَنْد از کجا؟ باده بِگَردان ساقیا
آن جامِ جان افزای را، بَرریز بر جانْ ساقیا

بر دستِ من نِهْ جامِ جان، ای دستگیرِ عاشقان
دور از لَبِ بیگانگان، پیش آر پنهانْ ساقیا

نانی بِدِه نان خواره را، آن طامِعِ بیچاره را
آن عاشقِ نانْباره را کُنجی بِخُسبانْ ساقیا

ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامَدیم از بَهرِ نان
بَرجِه گدارویی مَکُن در بَزمِ سُلطانْ ساقیا

اوّل بگیر آن جامِ مِه، بَر کَفّۀ آن پیر نِهْ
چون مَست گردد پیرِ دِه، رو سوی مَستانْ ساقیا

رو سَخت کُن ای مُرتَجا، مَست از کجا، شَرم از کجا؟
وَرْ شرم داری، یک قَدَحْ بر شَرمْ افشانْ ساقیا

بَرخیز ای ساقی بیا، ای دشمنِ شَرم و حَیا
تا بَختِ ما خندان شود، پیش آی خندانْ ساقیا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.