۲۶۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۱۷۴

ستمی کز تو کشد مرد ستم نتوان گفت
نام بیداد تو جز لطف و کرم نتوان گفت

چون منی باید تا باورش آید غم من
تو که دیوانه و مستی بتو غم نتوان گفت

غازیی از پی دین برهمنی را می‌کشت
گفت از بهر سری ترک صنم نتوان گفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۷۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.