۲۶۷ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۱۵۶

امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت
وز گریهٔ شادی جگرم آب دگر داشت

هنگام سحر خلق به محراب و دل من
ز ابروی بتی روی به محراب دگر داشت

قربان شوم و چون نشوم وای که آن چشم
بر جان من از هر مژه قصاب دگر داشت

نی داشت خبر از خود و نی از می و مجلس
خسرو که خرابی ز می ناب دگر داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۵۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.