۲۷۱ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۸۷

چه نقش بندی از اندیشه‌ای که بی عشق است
چه روی بینی از آیینه یی که در زنگ است

هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد
که چشم خوبان هم‌چون دهانشان تنگ ست

شگوفه غالیه بو گشت و باغ گل‌رنگ است
هوای بادهٔ صافی و نغمهٔ چنگ است

مکن ز سنگ‌دلی جور بر من مسکین
که آخر این دل مسکین دل است نی سنگ است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۸۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.