۲۸۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۷۷

ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است

صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنة لله که امروز به دام است

از طاق دو ابروی تو ای کعبهٔ مقصود
خلقی به گمانند که محراب کدام است

چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدام است

خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که تو را دید چه پروای سلام است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۷۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.