۲۹۱ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۷۴

عشق آمد و گرد فتنه بر جایم ریخت
عقلم شد و صبررفت و دانش بگریخت

این واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت درپایم ریخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۷۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.