۲۹۳ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۳۲

جان ز نظاره خراب و ناز او ز اندازه بیش
ما به بویی مست وساقی پر دهد پیمانه را

حاجتم نبود که فرمایی به ترک ننگ و نام
زان که رسوایی نیاموزد کسی دیوانه را

خسرو است و سوز دل و ز ذوق عالم بی‌خبر
مرغ آتش خواره کی لذت شناسد دانه را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۳۱
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.