۳۰۸ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۰

ای باد برقع برفکن آن روی آتش‌ناک را
وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را

ریزی تو خون برآستان من شویم از اشک روان
که آلوده دیده چون توان آن آستان پاک را

زان غمزه عزم کین مکن تاراج عقل و دین مکن
تاراج دین تلقین مکن آن هندوی بی باک را

تا شمع حسن افروختی پروانه وارم سوختی
پرده دری آموختی آن امن صد چاک را

جانم چو رفت از تن برون وصلم چه کار آید کنون
این زهر بگذشت از فسون ضایع مکن تریاک را

گویی بر آمد گاه خواب اندر دل شب آفتاب
آن دم کز آه صبح تاب آتش زنم افلاک را

خسرو کدامین خس بود کز شور عشق از پس بود
یک ذره آتش بس بود صد خرمن خاشاک را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.