۳۳۲ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۱۶

پیر شدی گوژ پشت دل بکش از دست نفس
زانکه کمان کس نداد دشمن کین توز را

چون تو شدی ازمیان از تو بروز دگر
جمله فرامش کنند، یادکن آن روز را

خود چو بدیدی که رفت عمر بسان پریر
از پی فردا مدار حاصل امروز را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.