۲۶۱ بار خوانده شده

بخش ۱ - باسم الملک الوهاب

ای داده به دل خزینهٔ راز
عقل از تو شده خزینه پرداز

ای دیده گشای دوربینان
سرمایه دهٔ تهی نشینان

ای تو به همین صفت سزاوار
نام تو گره کشای هر کار

ای جلوه گر بهار خندان
بینا کن چشم هوشمندان

ای جان به جسد فگنده‌ئی تو
هر کس که به جز تو، بندهٔ تو

اندیشه بهر بلندی و پست
بگذشت و نزد به دامنت دست

پس در ره تو ز تیزهوشی
بیهوده بود سخن فروشی

آن به زنیم سر، خرد را
اقرار کنیم ما عجز خود را

با تو نه سخن رفیع سازیم
نادانی خود شفیع سازیم

داننده تویی بهر چه رازست
سازنده تویی بهر چه سازست

کاری که خرد صلاح آن جست
موقوف به کار سازی تست

قفل همه را کلید بر تو
پنهان همه پدید بر تو

لطف تو انیس مستمندان
قهر تو هلاک زورمندان

گر لطف کنی و گر کنی قهر
در هر دو بود ز مرحمت بهر

همواره در تو جای من باد
توفیق تو رهنمای من باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲ - مناجات در حضرت واهب منی و نجات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.