۲۸۷ بار خوانده شده

بخش ۲۳ - آواره شدن فرهاد از عشق شیرین

چو شیرین که گهی پیشش رسیدی
نمک بودی که بر ریشش رسیدی

چو مرغی تشنه کابی بینداز دام
نه آن یابد نه بی آن گیرد آرام

سپهر افسون غم در وی دمیدی
دلش از هوش و هوش از وی رمیدی

شدی از دست چون شوریده کاران
به ماندی بی خبر چون سایه داران

سحر تا شام خارا سوختی زاه
میان خار غلطیدی شبانگاه

گهی در آرزوی چشم دلبند
زدی بر چشم آهو بوسه‌ای چند

گهی در گوشه با مرغان نشستی
ز وحشت دل بدیشان باز بستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۲ - جوی کندن فرهاد به دستور شیرین در کوه بیستون
گوهر بعدی:بخش ۲۴ - آگاهی خسرو از عشق فرهاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.