۳۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲ - ( رسیدن کیقباد به دهلی )

رخش طلب کرد شه کام گار
شد بگهٔ چاشت به دولت سوار

از روش پیل کران تا کران
سر به سر اندام زمین شد گران

صف سیاه از علم سرخ وز رد
نسخهٔ دیباچهٔ نوروز کرد

شه بتهٔ چتر سیه می چمید
اول شب صبح دوم می‌دمید

شاه بدر وازهٔ دولت شتافت
دادبدر وازه کشادی که یافت

نغمهٔ مطرب زگلوگاه ساز
گوش نیوشنده همی کرد باز

ماه و شاخ چرخ زنان پای کوب
گشته به مو از ره شه خاکروب

بس که فشاندند ز هر سو نثار
فرش زمین شد ز در شاهوار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - (بازگشتن کیقباد بسوی دهلی )
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - صفت دهلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.