۳۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸ - (شرح حال پسری کیقبا دهلی):

شه به چنین وقت برآهنگ می
رخش طرب کرد روان پی به پی

باده همی خورد و نمی‌خورد غم
عیش همی کرد و نمی کرد کم

ریخته ساقی منی رنگین به جام
می ز لب شاه رسیده به کام

گرم شد آوازه که خورشید شرق
تافته شد بر خط مغرب چو برق

ناصردین و شه کشور کشای
تیغ برآورد و بکین کرد رای

راند زلکهنوتی و دریای هند
تا سپهش گرد برآرد زسند

نیست جز ین در شب و روزش سخن
کین منم اسکندر دارا شکن

مردمک دیدهٔ من کیقباد
کافسرجد ، فر بزرگیش داد

گرچه جهانگیر شد و تاجدار
نیست جهاندیده‌تر از من بکار

تخت پدر کز پی پای من ست
هر همه دانند که جای من ست

حاصل ازین حادثه کامد پدر
شاه جهان یافت پیاپی خبر

کرد اشارت که دلیران رزم
ساخته دارند همه ساز عزم

جمع شدند از امرای دیار
از ملک و خان و شه و شهریار

تیغ زنان همه اقلیم هند
نیزه گذاران نواحی سند

روز دوشنبه، بگهٔ چاشت گاه
در مه ذی الحجه، به پایان ماه

رایت منصور و به بالا کشید
ماه علم سر به ثریا کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷ - (حرکت ناصرالدین از لکهنو تی بنگال به سرزمین بیهار):
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹ - (در اثر حدوث وقایع دیگر حرکت سپاه چند هفته به تاخیرافتاد، تاآنکه سپا بسوی منزل اول ، یعنی تلیت و افغان پور عازم شد )
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.