۲۸۱ بار خوانده شده

بخش ۳۳ - در خاتمهٔ کتاب

به بهتر طالع و فرخنده‌تر فال
دوم روز رجب در نون الف ذال

به نظم آوردم این درد دل ریش
به هر کس باز گفتم قصهٔ خویش

دو هفته هفتصد بکر از عماری
برآوردم چو خاطر کرد یاری

غرض آن بود کین ابیات دلسوز
کند صاحبدلی بر من دعائی

ببخشد حق بر این دلسوزی من
بود کان ماه گردد روزی من

سخن سازان که دل پرنور دارند
غم دیوانه را معذور دارند

حدیثم چون ندارد رنگ و بوئی
که خواهد کرد او را جستجوئی

ز ما دانا دلان معنی نجویند
دماغ آشفتگان آشفته گویند

کنون وقت است اگر کوتاه گیرم
سوی خاموش گشتن راه گیرم

کسی را پای دل در گل مبادا
چنین کار کسی مشکل بادا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۲ - مناجات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.