۲۹۳ بار خوانده شده

بخش ۲۸ - غزل همام

خیالی بود و خوابی وصل یاران
شب مهتاب و فصل نوبهاران

میان باغ و یار سرو بالا
خرامان بر کنار جویباران

چمن میشد ز عکس عارض او
منور چون دل پرهیزکاران

سر زلفش زباد نوبهاری
چو احوال پریشان روزگاران

برفت آن نوبهار حسن و بگذاشت
دل و چشمم میان برق و باران

خداوندا هنوزم هست امید
بده کام دل امیدواران

همام از نوبهار و سبزه و گل
نمی‌یابد صفا بی‌روی یاران

وهاران ده جانان دیر خوش نی
اوی امان مه دل با مه و هاران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۷ - آگاه شدن عاشق از حال معشوق
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - تمامی سخن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.