۲۹۳ بار خوانده شده
خیالی بود و خوابی وصل یاران
شب مهتاب و فصل نوبهاران
میان باغ و یار سرو بالا
خرامان بر کنار جویباران
چمن میشد ز عکس عارض او
منور چون دل پرهیزکاران
سر زلفش زباد نوبهاری
چو احوال پریشان روزگاران
برفت آن نوبهار حسن و بگذاشت
دل و چشمم میان برق و باران
خداوندا هنوزم هست امید
بده کام دل امیدواران
همام از نوبهار و سبزه و گل
نمییابد صفا بیروی یاران
وهاران ده جانان دیر خوش نی
اوی امان مه دل با مه و هاران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شب مهتاب و فصل نوبهاران
میان باغ و یار سرو بالا
خرامان بر کنار جویباران
چمن میشد ز عکس عارض او
منور چون دل پرهیزکاران
سر زلفش زباد نوبهاری
چو احوال پریشان روزگاران
برفت آن نوبهار حسن و بگذاشت
دل و چشمم میان برق و باران
خداوندا هنوزم هست امید
بده کام دل امیدواران
همام از نوبهار و سبزه و گل
نمییابد صفا بیروی یاران
وهاران ده جانان دیر خوش نی
اوی امان مه دل با مه و هاران
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۷ - آگاه شدن عاشق از حال معشوق
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - تمامی سخن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.