۲۹۹ بار خوانده شده

بخش ۹ - غزل همام

بدیدم چشم مستت رفتم از دست
گوام دایر دلی گویائی هست ؟

دلم خود رفت و میترسم که روزی
به مهرت هم نسی خوش کامم اج دست ؟

بب زندگی این خوش عبارت
لوانت لاوه نج من ذبل و کان بست ؟

دمی بر عاشق خود مهربان شو
کج‌ای مهروانی کسب اومی کست ؟

اگر روزی ببینم روی خوبت
به جم شهر اندر واسر زبان دست؟

ز عشقت گر همام از جان برآید
مواجش کان یوان بمرد و وارست ؟

به گوش خاوا کنی پشتش بوینی
به بویت خسته بی جهنامه سرمست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸ - پیغام فرستادن عاشق به معشوق
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - پیغام رسانیدن قاصد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.