۲۸۵ بار خوانده شده

بخش ۶ - غزل

دلم زین بیش غوغا برنتابد
سرم زین بیش سودا برنتابد

غمت را گو بدار از جان ما دست
که آن دیوانه یغما برنتابد

ز شوقت بر دل دیوانهٔ ماست
غمی کان سنگ خارا برنتابد

ز چشمم هر شبی مژگان براند
چنان سیلی که دریا برنتابد

بیا امشب مگو فردا که این کار
دگر امروز و فردا برنتابد

سر اندر پایت اندازیم چون زلف
اگر زلفت سر از ما برنتابد

عبید از درد کی یابد رهائی
چو درد دل مداوا برنتابد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵ - عرض شوق
گوهر بعدی:بخش ۷ - واقف شدن معشوق از حال عاشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.