۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷

میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
میکند خاطر شوریده تمنای دگر

هوس سروقدی گرد دلم میگردد
که ندارد به جهان همسر و همتای دگر

دوش در کوی خودم نعره زنان دیده ز دور
گشته رسوای جهان با دو سه شیدای دگر

گفت کاین شیفته را باز چه حال افتاد است
نیست جز مسکنت و عجز مداوای دگر

چاره صبر است ز سعدی بشنو پند عبید
«سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.